دريافتم كه، كارآفرين بودن كار دشواري است. اين كه هميشه مثبت باشيد راحت نيست. در مطالعات ثابت شده است نحوه ي صحبت كردن شما در مورد خودتان بر ذهنيت شما تاثير گذار است و در نتيجه، مي تواند بر نتايج دنياي واقعي تاثير گذار باشد. زمزمه ي منفي مداوم با خود ، به خصوص زماني كه بر برنامه ريزي كاري، كسب و كار هاي كارآفرينانه و چنين مواردي متمركز باشد مي تواند يك كسب و كار بالقوه ي موفق را به شكست برساند_حتي قبل از اين كه بخواهيد به خود شانسي بدهيد.
اين بدان معانا نيست كه لزوماً بايد تخته ي آرزو ها درست كنيد و يا كلمات و جملات تاكيدي را هر روز صبح جلوي آينه تكرار كنيد(در حالي كه انجام اين كار بد هم نيست). بلكه به اين معنا است كه كارآفرينان در حال كار و خلق فرصت بايد به طور آگاهانه از زمزمه هاي منفي خودداري كرده و چيز ارزش مند تري را جايگزين آن كنند.
شما در راه شروع و راه اندازي يك كسب و كار به اندازه ي كافي چالش پيش رو خواهيد داشت. سخت است، چيزي كه لازم داريد مشوق ها و حاميان زياد است، كه بايد با خودتان شروع شود. در اينجا رايج ترين نمونه ها از زمزمه هاي منفي با خود ارائه شده است و اين كه چرا شما را از موفقيت باز مي دارد:
1- من شكست خواهم خورد
اگر اين جمله را با خود تكرار كنيد، بدون شك شكست خواهيد خورد. به علاوه اين كه اعداد دروغ نمي گويند و آمار ها نشان دهنده ي همه چيز هستند ، دليل آن نمي شود كه در مورد شما هم صدق كند: عمده ي استارت آپ ها با شكيت مواجه مي شوند. اين به شما بستگي دارد كه اين چالش ها را چطور مي بينيد و از آن ها براي ايجاد تمايز استفاده مي كنيد.
به عنوان كارآفريني كه آمار و اعداد و ارقام شكست كسب و كار ها را مي داند، تنها دو راه پيش رو داريد: فكر كنيد كه قرار است شكست بخوريد؛ و يا فكر كنيد كه شما استثنا هستيد. انتخاب گزينه ي دوم انتخابي بهتر و درست تري است. اگر چه، بايد شكست بخوريد (و اين اتفاق خواهد افتاد)، تا درس هاي ارزشمندي بگيريد و اين احتمال موفقيت شما را براي بار دوم بالا مي برد.
2- من ر هبر خوبي نخواهم بود
هيچ كسي از ابتداي تولد يك رهبر نبوده است، بلكه هر كسي ويژگي هايي دارد كه مي تواند با صيقل دادن آن ها تبديل به رهبري موفق شود. به ياد داشته باشيد كه رهبران خوب انواع مختلفي دارند، و لازم نيست تا شما سبك خاصي را براي موفقيت تقليد و پيروي كنيد. البته، كارآفرينان بسياري وجود دارند كه رهبران خوبي نيستند. به همين علت است كه مديرعامل استخدام مي كنند تا برايشان اين كار را انجام دهد.
كارآفرينان پايه هر تجارتي اند، ولي در هيچ چيز خاصي استاد و ماهر نسيتند، بنابراين اگر رهبري نمي دانيد، بر اين نقطه ضعف خود كار كنيد و نيز به اين فكر كنيد كه مي توانيد براي پر كردن اين خلا فردي قوي تر را به كار بگيريد.
3- من يك كارآفرين واقعي نيستم
هيچ درجه ي صنعتي ، گواهي نامه يا مدركي براي اثبات كارآفريني شدن وجود ندارد. اين جمله شبيه به جمله ي “من يك لوله كش واقعي نيستم” نيست. واقعيت اين است كه حتي تعريف يك كارآفرين نيز مورد بحث و اختلاف است. كارآفرين بودن داشتن يك سري معيار ها نيست.از خودتان اين سوال را نپرسيد كه آيا كارآفرين هستيد يا خير و اين كه كارآفريني چيست.اهميتي ندارد.اگر قصد شروع كسب و كاري را داريئ، بنا براين در مسير كارآفريني قرار گرفته ايد. زمان آن رسيده تا از پوسته ي خود خارج شويد و تبديل به رهبري شويد كه خود مي خواهيد.
4- من يك فروشنده ي افتضاح هستم
براي اين كه يك فروشنده “طبيعي” باشيد بايد شخص خاصي باشيد، ولي هر فردي مي تواند اين مهارت ها را بياموزد. شيوه هاي بسياري وجود دارد كه بتوانيد به واسطه ي آن مهارت فروش خود را تقويت كنيد، ولي به ياد داشته باشيد كه هدف نهايي فروشنده شدن نيست. همين حالا، بايد ياد بگيريد تا چطور خودتان را به “فروش” برسانيد، هم چنين چطور كسب و كارتان و محصولات و خدماتتان را به سرمايه گذاران و مشتريان اوليه ارائه كنيد. هدفي براي اين كار وجود دارد، چرا كه نهايتاً شما يك تيم فروش استخدام خواهيد كرد. به ياد داشته باشيد: تنها “فروشندگان” نيستند كه مي توانند بفروشند.
5- ارزش من اين است كه…، خوب…
اگر فكر مي كنيد كه “ارزشش را نداريد”، چرا افراد ديگر بايد اين فكر را بكنند كه با ارزشيد. بسياري از كارآفرينان خودشان را باور ندارند و ارزش هاي خود را بي ارزش مي دانند، و بنابراين به شكستشان منجر مي شود. بر “ارزش” خود تمركز نكنيد، به جاي آن بر هدايت كسب و كارتان متمركز باشيد. هم چنين “ارزش” بسيار ذهني است، و لزوماً به شكل خاصي وجود ندارد. چيز هاي ديگري وجود دارند كه در اين نقطه بايد روي آن متمركز شويد.
در اين مسير با حرف هاي منفي بسياري رو به رو خواهيد شد، چرا بايد خود را وارد اين مكالمات كنيد؟ منتظر حمايت باشيد و به پشتيباني ها خوش آمد بگوييد، به خصوص حمايت خودتان.
متن بالا از اینجا ترجمه شده است.