شما تلفن همراه داريد و شديداً درگير آن هستيد و مدام با اين فكر مشغوليد كه آن را خاموش كنيد و كنار بگذاريد. هم زمان با اینکه روی مبل لم داده اید و آخرین سری از مجموعه نت فلیکس را نگاه می کنید ، صدایی از اعماق مغزتان به شما می گوید که به جای تنبلی می توانید به تلفن خود بپردازید باکس ایمیل هایتان را مرتب کنید و برای جلسه ی فردا یادداشت بردارید.
خوب، به گفته ی کال نیوپورت، پروفسور جورج تاون، تحقیقات بسیاری نشان می دهد که این ناتوانی در جلوگیری از کار و یا حتی عدم توانایی در انجام آن بدون احساس گناه، بر بهره وری شما اثر می گذارد.
نیوپورت در کتاب جدید خود به نام “کار عمیق ” می نویسد، این کتاب راهنمایی است برای یادگیری این که چطور در دوره هایی با تمرکز بالا کار کنید.
نیوپورت می نویسد: ” در پایان روز کاری ، ملاحظات مسائل کاریتان را ببندید تا صبح روز بعد بدون چك ايميل بعد از شام، بدون بازآوري مكالمات در ذهن، و نه نقشه كشيدن براي اين كه از پس چالش پيش رو چطور برآييد؛ تفكر و فكر كردن راجع به كار را كاملاً كنار بگذاريد و شات داون كنيد.”
البته زمان هایی وجود خواهد داشت که نیاز دارید تا زمان بیشتری را برای اتمام یک پروژه ی خاص بگذارید. در این موارد، نیوپورت می گوید، بیشتر پشت میز کارتان بمانید و کارتان را انجام دهید و آن را با خود به خانه نبرید.
وقتی زمان اتمام کار رسیده است، کار را تمام کنید و آن را با تشريفات شات داون كردن كامپيوتر به پايان برسانيد، نه اين كه فقط يك فرصت قرار داده باشيد. روانشناس دانشگاه ایالت فلوریدا، روی بامیستر مطالعه ای در سال 2011 انجام داده است که در آن دریافت که افکار ناخوانده در مورد یک پروژه نا تمام به سادگی به وسیله ی تعبیه برنامه ای برای اتمام آن ، کاهش یافته و یا به کل رفع می شود.
نیوپورت پیشنهاد می کند که روزانه در پایان روز کاری 10 تا 15 دقیقه به فهرست کردن وظایف وکار هایی بپردازید که روی آن کار می کنید و باید باز هم روی آن ها کار نمایید، و به روز رسانی هایی در مورد این که چه چیز هایی باقی مانده و این که این ها چطور تکمیل و کامل می شوند را انجام دهيد. او پیشنهاد می کند که حتی با جمله ای تمام کنید که به مغز شما می گوید برای امروز کافی است (او از جمله ی “Shutdown complete” استفاده می کند، که به نظر ساده ولی تاثیر گذار است).
وقتی به خانه می رسید و به تماشای یک شو تلویزیونی می پردازید، به پیاده روی می روید ، به موزیک گوش می دهید یا چیزی غیر مرتبط با کار می خوانید، نه تنها خود را سرگرم می کنید، بلکه به مغز خود این شانس را می دهید تا همه ی اطلاعاتی را که در طول روز دریافت کرده است پردازش کند.
نیوپورت به کار روانشناس هلندی يعني Ap Dijksterhuis اشاره می کند ،که در آن تئوری ذهن نا خود آگاه او (UTT) بیان می کند که تصمیمات نیازمند این اند که به قوانین بچسبند و نیازمند ذهن آگاه اند. در مقابل، تصمیمات و تصميم گيري نيازمند حجم بالايي از اطلاعات مرتبط و پيچيده است كه از ذهن فعال ناخودآگاه حاصل مي شود، مثل تصميم گيري براي خريد خودرو.
نيو پورت ذهن خود آگاه را به كامپيوتر شخصي مشابه مي داند كه مي تواند پردازش ها را بر مبناي برنامه هاي خاموش اجرا كند، و ذهن ناخودآگاه را با شيوه اي مقايسه مي كند كه موتور جست و جو گر گوگل از طريق استفاده از داده هاي انبوه متمركز و از طريق جريان هاي گسترده ي اطلاعات مقايسه مي كند.
نيو پورت مي نويسد: “مفهوم اين مسير تحقيقاتي اين است كه براي ذهن خود آگاه شما زماني را فراهم مي آورد تا استراحت كرده وذهن ناخودآگاه را براي انتقال دسته بندي ها از طريق پيچيده ترين چالش هاي حرفه اي آماده سازد”.
هم چنين او توضيح مي دهد كه چطور تحقيقات بيشتر نشان داده است كه اين استراحت تنها در طول فعاليت هايي رخ مي دهد كه ذهن شما را به اندازه ي كافي درگير مي كند. و فعاليت هايي كه نيازي به لذت بخش بودن در آن ها نيستنيز چنين است. قدم زدن در پارك در يك روز گرم و روشن ، در اين ميان براي اين كار بهتر از قدم زدن در يك روز سرد و تاريك است.
نيو پورت مي گويد، به علاوه كاري كه براي اوقات فراغت خود در نظر مي گيريد، معمولاً اين نتيجه ي مطلوب را ندارد. زماني كه هم از نظر فيزيكي و هم از نظر ذهني خسته هستيد، وظايف بيشتر واضافي به آرامي انجام مي شوند و بهتر است كه آن ها را كنار بگذاريد.
نيوپورت مي گويد: ” زمان كار ، به سختي كار كنيد و زمان استراحت، خوب استراحت.”
خوب، اگر دفعه ي بعد كه روي كاناپه لم دادين و به خوردن نوشيدني پرداختيد، به خودتان ياد آوري كنيد كه گاهي تنبلي براي مغزتان مفيد است.
متن بالا از اینجا ترجمه شده است.